( 1252)ذکر موسی بند خاطرها شده است |
|
کین حکایتهاست پیشین بُدهاست |
( 1253)ذکر موسی بهر روپوش است لیک |
|
نور موسی نقد تست ای مرد نیک |
( 1254)موسی و فرعون در هستی تواست |
|
باید این دو خصم را در خویش جست |
( 1255)تا قیامت هست از موسی نتاج |
|
نور دیگر نیست دیگر شد سراج |
( 1256)این سفال و این پلیته دیگر است |
|
لیک نورش نیست دیگر زآن سر است |
( 1257)گر نظر در شیشه داری گم شوی |
|
زآنکه از شیشهست اعداد دوی |
( 1258)ور نظر بر نور داری وارهی |
|
از دوی و اعداد جسم منتهی |
( 1259)از نظرگاه است ای مغز وجود |
|
اختلاف مؤمن و گبر و جهود |
بند خاطر شدن: در ذهن جا گرفتن. خاطر را مشغول داشتن. (معاندان یا کوته بینان گویند این داستانهاى گذشته براى چیست).
رو پوش: معنى لغوى آن روشن است، لیکن در این بیت کنایت از مطلبى است که ظاهر آن چیزى باشد و معنى چیز دیگر. (آوردن داستان موسى تمثیلى است براى روشن کردن حقیقتى).
نور موسى: کنایه از حقیقت انسانى که در هر کس به ودیعت نهادهاند.
نقد: کنایه از آن چه به کار آید.
موسى و فرعون...: نظیر:
آن چه در فرعون بود اندر تو هست لیک اژدرهاست محبوس چَه است
971/ د / 3
نور دیگر نیست: آن چه در موسى بود در تو نیز هست. نور همان است چراغ عوض شده است.
چون چراغى نور شمعى را کشید هر که دید آن را یقین آن شمع دید
همچنین تا صد چراغ ار نقل شد دیدن آخر لقاى اصل شد
1948- 1947 / د /1
سفال و پلیته: کنایه از جسم خاکى و جان حیوانى. (جسمها و جانهاى حیوانى مختلف است و روشنایى ندارد. روشنى از آن روح است).
ز آن سر: از آن عالم است. (آن روح که در جسم است از عالم جسمانى نیست از عالم روحانى است).
نظر در شیشه داری: یعنی اگربه قالب مادی این «نور» توجه کنی، حقیقت یگانه را دو تا و چند تا میبینی. دوی و اعداد جسم منتهی: به معنای کثرت و تعدد عالم محدود مادی است.
مغز وجود: آن که ظاهر را نادیده گرفته و به واقع رسیده.
( 1252) نام موسى باعث تشویش خاطرها شده در صورتى که این کار همان جادوگرى است که از پیش بوده است. ( 1253) اینکه نام موسى را بردیم براى رو پوش است و گرنه نور موسى نقد خود تو است. ( 1254) موسى و فرعون هر دو در وجود تو است و این دو خصم را باید در وجود خود جستجو کنى. ( 1255) تا قیامت سلسله موسى دوام دارد نور همان نور است فقط چراغ عوض مىشود. ( 1256) سفال و فتیله است که عوض شده ولى نور عوض نشده نور از عالم دیگر است و همان نور است ( 1257) اگر چشم بشیشه بدوزى گم خواهى شد زیرا که دوئیت از شیشه است ( 1258) و اگر بنور ناظر باشى از دوئیت و از عدد جسم متناهى خلاص خواهى شد ( 1259) اختلاف مؤمن و کافر از اختلاف نظرگاه آنها است .
مولانا باز از قصه موسی و فرعون، به عالم معنا پرمیکشد و میگوید: اینکه قرآن قصهْ موسی را میگوید برای این است که قصهْ موسی، قصهْ همهْ ما انسانهاست. «خاطرها» را از توجه به عمق و معنای حکایت باز داشته است و شما پیش خود میگویید: این همان قصههای کهن و تکراری است، اما در این قصه، معنا و حقیقتی هست. این حقیقت و این «نورموسی» همان است که در هر انسانی وجود دارد (نقد توست) و باید آن را در خود بیابی. بنابراین، حقیقت موسی و فرعون در درون تو وجود دارد و باید این دو دشمن را در وجود خود پیدا کنی. تأثیر معنوی موسی همیشه برجای میماند و تا قیامت خواهد بود و صورت کلی این ارشادات و تأثیرات یک «سراج» و یک چراغ عالمگیر است که نور آن بر همه میتابد. «سفال و پَلیته» کنایه از همین قصههاست که شکل مادی و ظاهری این چراغاند و ما از یک قصه سراغ قصهْ دیگر میرویم، اما «نورش» تغییر نمیکند و همان است که «ز آن سر»؛ است، یعنی از عالم غیب است. اگر به قالب مادی این «نور» توجه کنی، حقیقت یگانه را دو تا و چند تا میبینی. مولانا میگوید: همه در پی یک حقیقتاند، اما چون از نظرگاههای گوناگون به آن مینگرند، مطلوب خود را متفاوت و چندگونه مییابند.
اگر به خواهیم به هدف مولانا از نقل طولانی داستان موسی وفرعون پی ببریم، چکیده اش این است که: آن چه میان موسى و فرعون گذشت و ذکر آن در این بیتها رفت، تنها سر گذشتى از پیشینیان نیست، حقیقتى است که در هر زمان بوده و هست. در وجود هر کس نورى است از خدا و تاریکى است از نفس و هوى، تا پى کدام را گیرد و به کجا رسد: آن که جسم را نگریست از شناختن حقیقت باز ماند و آن که پى نور رفت خود را به خدا رساند.
در نهاد هر کسى صد خوک هست خوک باید سوخت یا زنّار بست...
در درون هر کسى هست این خطر سر برون آرد چو آید در سفر
(منطق الطیر عطار، ص 79)
مردمان در سراسر زمان مظهر آن روشنى و تاریکىاند. مظهر موسى مردان کامل و به حق واصلاند و مظهر جادوگران گمراهان از حق غافل. آن که حقیقت را دید به خدا رسید و آن که به صورت چسبید گمراه گردید.
کى ببینى سرخ و سبز و فور را تا نبینى بیش از این سه نور را
لیک چون در رنگ گُم شد هوش تو شد ز نور آن رنگها رو پوش تو
1122- 1121/ د / 1
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |